حجم زیادی از مغز ما را غالباً کارهای انجامنشدهای اشغال میکنند که گویا طلسم شدهاند. رئیس میآید بالاسر آدم و یکریز گلایه میکند که «دست بجنبان! چرا اینهمه کار تلنبارشده داری؟». گرچه آنها توقع دارند بهرهوری زیردستهایشان بیشتر و بیشتر شود، ولی درعینحال هیچ پیشنهادی برای درستشدن اوضاع ندارند. البته کارمندان هم از پیشنهاد خوششان نمیآید و میخواهند کارهای پراکنده و شلخته را، بهسبک ناموفق خودشان، سامان بدهند. این درگیری دائمی بین کارمند و سازمان را چگونه میتوان حل کرد؟ |
|