اما هایدگر، وقتی اسم ویتگنشتاین در میان کلاس درس آمد، دربارهاش گفت: «او مثل کسی است که میخواهد از این اتاق فرار کند، ولی در باز آن را نمیبیند». از آن سو، تنها باری که ویتگنشتاین از هایدگر نام برد، چنین گفت «میفهمم منظور او از وجود و نگرانی چیست». این درحالی بود که فلسفهورزیهای هایدگر در چشم فیلسوفان تحلیلی آن زمان بیشتر شبیه شوخیهایی پراکنده و بیمزه بود. آیا میتوان فهمید هایدگر و دیگر فیلسوفان قارهای چه میگویند؟ چرا زبان آنها اینقدر مغلق و پیچیده است؟ |
|