ظاهر زندگی آنجلا مکسول را که میدیدی همه چیز عادی بود؛ روابط عاطفی پایدار، کار خوب، زندگی آرام. اما ندایی درونی او را به دوردستها میخواند. احساس میکرد برای شناخت خود و یافتن پیوندی عمیقتر با جهان باید پیاده پا در مسیر بگذارد. او این کار را کرد و علیرغم همۀ بلاها و مصیبتهایی که سرش آمد، تسلیم نشد. شرح سفر هفت ساله و چند دههزار کیلومتریِ او پر است از شگفتی؛ سفری که ما را نیز به گامهایی آهستهتر، نگاهی دقیقتر، و روحی بخشندهتر فرا میخواند. |
|